قدس آنلاین- چگونه سیا، اف. بی. آی و امنیت خارجی، دانشگاههای آمریکا را پنهانی استثمار میکنند عنوان تازهترین کتابی است که توسط دنیل گولدن به بازار نشر عرضه شده است. این کتاب حاوی اطلاعات دست اول وعمیقی است که شگفتی بسیاری از خوانندگان آن را به بار خواهد آورد چرا که گولدن برای دستیابی به اسناد منتشر شده در این کتاب با دهها دانشگاه و نیز افسر اطلاعات مکاتبه و یا صحبت کرده است. وی در این کتاب پرده از برنامه جاسوسی گسترده کشورهای مختلف و بخصوص آمریکا برای دانشجویان بر میدارد که برای تحصیل و یا شرکت در کنفرانسها به کشورهای دیگر میروند. ملاقات با طعمههای دستگاههای اطلاعاتی از جمله داجین پنگ و تأیید اظهارات او توسط بررسیهای گولدن نشان میدهد که چگونه با تحت فشار قرار دادن افراد آنها را وادار به جاسوسی علیه کشورشان میکنند. این مسئله بویژه در مورد کسانی که شهروندی آمریکا را دریاقت کردهاند شدت بیشتری پیدا میکند. پیش از این نیز ثریا سپهپور اولریچ کارشناس ارشد دیپلماسی عمومی و روابط بینالملل از دانشگاه کالیفرنیای جنوبی در گفتوگویی که با مشرق انجام داده بود در مورد جاسوسی هدفمند از آکادمیها در آمریکا گفته بود: «من خودم در دانشگاه همین درسها را خواندهام. بسیاری از استادان ما مستقیماً از وزارت خارجه میآمدند. یک هفته خود من را از دانشگاه اخراج کردند، چون میخواستند درس این را بدهند که چگونه باید حکومت ایران را عوض کرد. با این حال، مثلاً درباره اوکراین که درس میدادند. یکی از تکالیف ما این بود که میگفتند اگر یک نفر که برای موقوفه ملی دموکراسی کار میکند، در کشوری دستگیر شد، دولت آمریکا چه کار باید بکند. میگفتند روی این مسئله فکر کنیم و راهکار طراحی کنیم. درباره اوکراین مثلاً من خیلی تحقیق کردم و متوجه شدم که اینها تعداد زیادی مؤسسه در آنجا به وجود آوردند که همه هم در اسمهایشان کلمه "دموکراسی" را داشت. در هر کشوری یک قانون ساده وجود دارد و آن این است که وقتی انقلاب میشود، اکثریت است که انقلاب میکند، اما وقتی شلوغ میشود، اقلیت است که شلوغ میکند. از خارج از کشور هم تقریباً همیشه با افرادی در داخل ارتباط وجود دارد. ممکن است این افراد حتی در سطح خیلی بالا در داخل خود دولت باشند. مثلاً آمریکاییها در دولت اوکراین آشنا داشتند.» با توجه به اهمیت کتاب گولدن و اشارههای متعدد به جاسوسی و فریب در مورد دانشمندان هستهای ایران، بخشهایی از این کتاب در دوقسمت منتشر خواهد شد. بخش اول از مقدمه کتاب گولدن در ادامه می آید.
صبح یک روز از ماه آوریل سال ۲۰۰۹ داجین پنگخو مانند روزهای دیگر را برای تدریس آماده کرد. پس از آن استاد مطالعات بینالملل دانشگاه فلوریدای جنوبی جلوی کامپیوتر خود در اتاق خوابش نشست و در اینترنت به جستوجوی راهی برای کشتن خود، صفحات را باز و بسته میکرد.
پنگ کاملاً غیر منتظره از پلههای ترقی آکادمیک پایین افتاده بود. بدون هیچ توضیح یا هشداری دانشگاه فلوریدا از او خواسته بود که پست ریاست مؤسسه کنفوسیوس، مؤسسهای که توسط چین برای برنامههای فرهنگی و زبان آموزی تأسیس شده بود را ترک کند. پدرش او را از اتاقی صدا کرد و فردی نیز در خانه را میزد در حالی که او به دنبال دارویی بدون درد بود که بتواند بدون جلب توجه دیگران به این که میخواهد خودکشی کند، آن را بخرد.
خانه او در مجتمعی قدیمی با رنگهای فرسوده شده نزدیک جاده قرار داشت و به ندرت میشد که کسی از راه پله خود را به خانه پنگ که در طبقه دوم بود برساند. در را باز کرد و زنی بلندقامت، با موهایی قهوهای که تا شانهاش امتداد داشت و اندامی ورزیده را دید که چهل ساله بود اما جوانتر به نظر میرسید. اگر چه آفتاب در آسمان بود اما هوا برای فصل بهار فلوریدا کمی خنک به نظر میرسید و او به همین خاطر کتی بر روی بلوز سفیدش پوشیده بود.
زن، لبخندی اطمینان بخش بر لبانش داشت و در حالی که کارت تجاریاش را نشان میداد، خود را دایان مرکوریو مأمور ویژه دفتر تحقیقات فدرال معرفی کرد. اگر چه در کالیفرنیا بزرگ شده بود و در دبیرستان با مردان زیادی رابطه داشت، صدایش لهجه جنوبی بسیار کمی داشت. پنگ ترسید که اف. بی. آی قصد بازداشت او را دارد اما مأمور به او گفت که قصد دیگری از آمدن به در خانه او دارد. در حالی که به هم دست دادند، مأمور گفت: نیک ابید سلام میرساند. پنگ نام او را به یادآورد. اولین بار زمانی اسمش را شنیده بود که به تازگی از مدرسه روابط بینالملل وودروویلسون پرینستون فارغ التحصیل شده بود. ابید مأمور ویژه اف. بی. آی بود که روی دانش آموزان چینی که ممکن بود اطلاعات به دردبخوری داشته باشند کار میکرد. او پنگ را که به مدرسه راه اندازی شده توسط سرویس جاسوسی چین آمده بود و همکلاسیهای سابقش را که اکنون در ردههای بالای حکومتی بودند به عنوان طعمهای خوب شناسایی کرده بود. او چندین بار پنگ را به ناهار دعوت کرده بود، درست در زمانهایی که او از چین آمده یا به آن جا سفر کرده بود. ابید به پنگ گفته بود که در مورد سرقت فناوری آمریکایی نگران است و به همین خاطر از او میخواهد که اگر مورد مشکوکی را از دانشجویان چینی دیده گزارش کند. پنگ اما جواب منفی داده بود.
وقتی مرکوریو نام ابید را آورد، پنگ قانع شد که این زن واقعاً برای اف. بی. آی کار میکند. همین باعث شد که محتاطتر شود. آخرین مکالمه او با ابید در سال ۱۹۹۴ و زمانی صورت گرفته بود که به دانشکدهاش در دانشگاه فلوریدای جنوبی پیوسته بود. ابید از او خواسته بود که همچنان با دفتر اف. بی. آی در تمپا در تماس باشد. پیشنهادی که البته مؤدبانه توسط پنگ با این امید که دیگر کارش به هیچ افسر اطلاعاتی آمریکایی برنمیخورد رد شده بود. ۱۵ سال پنگ و دستگاه اطلاعاتی کاری به یکدیگر نداشتند تا این که دوباره در این روز به هم رسیدند. مرکوریو از او پرسید آیا برای حرف زدن وقت دارد؟ او پیشنهاد داد که بیرون از ساختمان قدم بزنند. نمیخواست با حرف زدن درون ساختمان پدر پا به سن گذاشته تنهایش را که با او زندگی میکرد آشفته کند. در حالی که قدم می زدندمرکوریو به او گفت که از مشکلش در دانشگاه خبردار شده است. پنگ که زنی زیبا و همدل با مشکلش را پیش خود میدید، با انگلیسی غرق در لهجه اما روان مشکلش را برای او کاملاً شرح داد. شاخهای از وزارت آموزش چین طی ۵سال گذشته مؤسسه کنفوسیوس را در دانشگاههای جهان به راه انداخته بود و او نیز به عنوان رئیس شعبه فلوریدا بابت گسترش منظم دورهها، افزایش مشارکت اجتماعی در آن و مرکز فرهنگی جدید توانسته بود اعتبار کسب کند. او همچنین سفری برای مدیر کل مؤسسات کنفوسیوس به دانشگاه فلوریدای جنوبی تدارک دیده و با ادعای این که مؤسسه او میتواند الگویی برای دیگر شعب در سراسر جهان باشد، انتظار داشت که برخورد با او کاملاً خاص باشد.
اما چند هفته پیش از آن که این دیدار اتفاق بیفتد او اخراج شده بود. رئیس پنگ در دانشگاه فلوریدای جنوبی به او اعلام کرده بود که حق برگشت به مؤسسه و نیز تماس با کارکنان آن جا را ندارد. البته تا زمانی که تحقیقات در مورد ادعاهای مرتبط با مدیریت نامناسب او بر مؤسسه به سرانجام نرسد، او میتوانست دروس عادی خود در اقتصادسیاسی و تجارت را تدریس کند، اما این فقط یک دلخوشی بی ارزش بود. مدیرش درباره اتهامات وارده به او هیچ جزئیاتی را ارائه نکرده و حتی اسم فردی را که به او اتهام زده بود نیز نگفته بود. تصور او این بود که این نوع محاکمه را تنها میشد در چین و در دوران جوانیاش ببیند نه در آمریکا.
مرکوریو نگران این بود که پنگ دیدار مأمور را به عزل خودش ربط دهد به همین خاطر تأکید کرد که هیچ رابطهای با دانشگاه ندارد و نمیتواند در این مورد هیچ کاری کند. حالت چهرهاش نشان میداد که حرفهای مأمور را پذیرفته است، با این حال تعجب کرده بود که چطور او از این مشکل خبر دارد، به همین خاطر شک داشت که اف. بی. آی احتمالاً برای وادار کردن پنگ به همکاری، آنها را تحریک به اقدام علیه او کردهاند. حرفهای بعدی مرکوریو، پنگ را آشفته کرد. از او خواست که بیشتر درباره مؤسسه کنفوسیوس بگوید چرا که آن جا به مأمنی برای جاسوسان چینی تبدیل شده است. از زمانی که این مؤسسه توسط چین راه اندازی شده و اغلب کارمندانش را نیز دانشگاههای چینی فراهم کردهاند، توانستهاند پستهای شنود و ایستگاههای یارگیری بسیار خوبی راه اندازی کنند. پنگ حالا فهمیده بود که بدون تردید اتهام او این است که مأمور دولت چین است.
رو به مرکوریو کرد و گفت: اشتباه میکنی.
او ادعا میکرد که حرفش حقیقت دارد اما شواهدی ارائه نکرد. گفت: چین هیچ گاه از مؤسسه کنفوسیوس برای جاسوسی استفاده نکرده است. این مؤسسه اهمیت بسیار زیادی دارد و دولت نمیخواهد با این کار ریسک بسته شدن آنها توسط آمریکا را به وجود آورد.
مأمور اما بحثی با او نکرد. برای مرکوریو که بتازگی میز چین در تیم ضدجاسوسی را به دست آورده بود، مخابره ارتباطات و امتیازات پنگ میتوانست کار او را راه بیندازد. وقتی رابطه آنها گرم ترشد نیز از او میخواهد که جاسوس آنها در مورد مؤسسه کنفوسیوس و حامیانش و نیز جامعه چینی تمپا و دانشگاه فلوریدای جنوبی شود. همتایان او در سیا نیز برنامههایی برای وی داشتند. در عوض او نیز وعده میداد که مقام استادی او را حفظ کند واگر لازم باشد او را از زندان رفتن نیز نجات دهد. وقتی اف. بی. آی، گانگسترها، قاچاقچیها و وام دهندگان غیرمجاز را برای همکاری تحت فشار قرار میدهد، چرا در مورد یک پروفسور دانشگاه پرینستون این کار را نکند. با این حال مرکوریو باید اول نسبت به اشتیاق پنگ برای جاسوسی مطمئن میشد. او به پنگ یادآوری کرد که پنگ اکنون شهروند آمریکا محسوب میشود، پنگ هم منظور او از این حرف را فهمید. زمانی که ابید از او درخواست همکاری کرده بود ملیت چینی داشت اما اکنون او به تعهدش به آمریکا باید عمل کند و نه سرزمین مادریاش. صریحاً از او پرسید که آیا میخواهد برای کشورش انجام وظیفه کند؟ دلهرهای درون خود احساس میکرد با این حال یک انتخاب بیشتر نداشت. قبول کرد. تقریباً، یک ساعتی با هم قدم زدند.
پس از این که قرار ناهاری با او گذاشت، با پنگ خداحافظی کرد و به او گفت که برای ارتباط با هم ایمیلی درست خواهد کرد. تأکید کرد که در مورد ملاقاتشان با یکدیگر چیزی به هم دانشگاهی اش نگوید.
پس از این، همسایهاش سری به آپارتمان او زد. او و همسرش هر دو چینی و از دوستان نزدیک او بودند که با استفاده از موقعیت پنگ توانسته بودند برای تحصیل به آمریکا بیایند. از اخراج او از مؤسسه بسیار ناراحت و نگران وضعیت غم انگیز پنگ بودند. او پنگ و مأمور را با هم دیده بود و کنجکاویاش برانگیخته شده بود، چرا که بیشتر دوستان پنگ چینی بودند. پرسید: او که بود؟
بدون مکث جواب داد: مأمور اف. بی. آی. ذهنش حالا از خودکشی منصرف شده و به این فکر میکرد که چرا دوباره اف. بی. آی به زندگی او وارد شد و این ورود چه تأثیری بر زندگی او خواهد داشت.
ذهن ما همواره تلاش دارد که تصورمان در دوران بلوغ از جهان را در سراسر عمر کش بدهد. در زمان و مکانی که من بزرگ شدم، ادگار هوور، رئیس
اف. بی. آی ترسناکتر از همه کسانی بود که در فهرست تحت تعقیبترینهای اف. بی. آی بودند. دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ میلادی در امهرست ماساچوست والدین من به همراه پدران بسیاری از دوستانم در دانشگاه ماساچوست، کالج امهرست یا کالج همسفایر درس میدادند در حالی که اف. بی. آی به دلیل تحت تعقیب قرار دادن جنبشهای حقوق شهروندی و ضد جنگ ویتنام اعتبار خود را لکه دار کرده بود. حتی سیا که توسط روشنفکران در رژیمهای محبوب مارکسیست خرابکاری میکرد نیز اعتبارش پایینتر بود. معترضان و تحصن کنندگان در برابر یارگیری اطلاعاتیها ایستاده بودند. اواخر ۱۹۸۶ تظاهرات علیه استخدامهای سیا سراسر محیط دانشگاه ماساچوست را فراگرفت. ۱۵ نفر از جمله آرمی کارتر فرزند جیمی کارتر و همسر سابق آبی هافمن دستگیر و به اخلال در نظم و امنیت متهم شدند.
هنگام برگزاری دادگاهشان در نورتمنگتن ماساچوست، در جوار رودخانه کانتیکت آنها پذیرفتند که قانون شکنی کردهاند اما تأکید داشتند که آگاهی عمومی درباره جنایات سیا در آمریکای لاتین و دیگر نقاط باید افزایش پیدا کند. روی تی شرت آنها نوشته شده بود: سیا را به دادگاه بکشانید. نمادهای چپگرایانه مانند دنیل السبرگ افشاگر اسناد پنتاگون و دادستان سابق آمریکا رمزی کلارک که در مورد ترورها و کمپینهای دروغ سیا شهادت داده بود روی تیشرتهای آنها دیده میشد. متهمان، تبرئه شدند.
من کم کم فهمیدم که این درگیری میان آکادمیسینها و نیروهای اطلاعاتی آمریکا غیرطبیعیترین بخش تاریخی این ماجرا بوده یا حداقل بی تأثیر ترین بخش ماجرا، چرا که پیش و پس از آن همکاریهای نزدیکتری را میان این دو شاهد بودهایم. پس از حمله تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۱ اما ماجرا مستند و شفافتر از آن بود که بشود آن را انکار کرد. سال ۲۰۰۲ برای وال استریت ژورنال نوشتم که سیا و مؤسسه فناوری روچستر به صلحی دوباره با هم رسیدهاند. یک دهه پیش از آن رسوایی دخالت سیا در تحقیقات و دورههای آموزشی این مؤسسه باعث شده بود رئیس آن که همکاری خود با سیا را پنهان کرده بود استعفا دهد. سیا اما دوباره بازگشته بود و دانش آموزان برتر را گلچین کرده و برای تزهای خاص به آنها سفارش کار میداد. پس از آن در بلومبرگ نوشتم که تهدید جاسوسی خارجیها در دانشگاههای آمریکا زیاد شده است. مه ۲۰۱۴ پروفسور داجین پنگ که در چین متولد شده بود، با من تماس گرفت تا در مورد فشار اف. بی. آی بر رویش حرف بزند: این که شغلش را از دست بدهد و به زندان بیفتد یا این که برای آمریکا جاسوسی کند. اگر چه داستانی که او برای من تعریف کرد عجیب و غریب بود اما آن را بررسی کردم و به این نتیجه رسیدم که عمده آن درست است. دریافتم که جهانی سازی دانشگاه، مهاجرت دانشجویان و استادان به آمریکا از چین و سایر کشورها و مهاجرت کارشناسان ارشد آمریکایی به دانشگاههای خارجی، افزایش شعب مؤسسه کنفوسیوس از سوی چین و ایجاد شعب خارجی کالجهای آمریکایی فرصت جاسوسی خارجی و داخلی برای سرویسهای جاسوسی را افزایش داده است. بیش از هر زمانی و البته اغلب به صورت مخفیانه، آنها به دانشجویان تحصیلات تکمیلی نفوذ میکنند. آکادمیسین ها نیز، برخلاف نسل مقاوم ما، با وجود تنش میان ارزشهای جهانیشان با ملی گرایی و قبح جاسوسی مخفیانه به این کار تن در میدهند.
فرضیه این کتاب زمانی به وجود آمد که در گوشه دنج یک رستوران حاشیه شهر با یک افسر سابق دولتی ناهار میخوردم. با هیجان و آشفتگی نگرانیهایم درباره تجاوز سرویس های اطلاعاتی (از جمله خود او) به دانشگاه را بیان کردم. چند لحظهای به این موضوع فکر کرد و سرش را تکان داد. او گفت: هر دو طرف از دانشگاهها استفاده میکنند.
روابط نزدیک سیا با آکادمیها در سالهای اولیهاش و نیز کم رنگ شدن آن در دههای ۶۰ و ۷۰ میلادی به خوبی مستند شده است. با این حال هیچ کس جان گرفتن دوباره روابط مخفیانه سیا با دانشگاهها را مستند نکرده است. در چندین خاطرات منتشر شده از مأموران سابق سیا که به استخدام و نیروگیری از درون دانشگاهها توسط این سازمان اشاره شده است. این موارد شامل کنفرانسهای علمی و یا معرفی توسط استادان هم میشده است. همه این جا فرضیه من را ثابت کردهاند.
سرویسهای اطلاعاتی خارجی، جاسوسی سایبری آنها مخصوصاً علیه شرکتها و دولت آمریکا از جمله اهدافی است که برای آن بطور مخفیانه از دانشجویان و افراد مشغول در دانشکدهها استفاده میشد تا اطلاعات، ارتباطات و تحقیقات حساس به سازمانهای اطلاعاتی انتقال داده شود.
تحقیقاتی را شروع کردم تا بفهمم سازمانهای اطلاعاتی چرا و چگونه دانشجویان تحصیلات تکمیلی را هدف میگیرند و این مسئله چه تأثیری بر امنیت ملی و آزادی آکادمیک دارد. ادعاهای پروفسور پنگ با در خواست دسترسی به اطلاعات مکاتبات دانشگاه فلوریدای جنوبی با مأمور مرکوریو تأیید شد. پس از این که فهمیدم این نهاد که خود مسئول بررسی ایمیلهای هیلاری کلینتون است، این گونه از نظر مکاتبات الکترونیکی بی احتیاط بوده، همین تاکتیک را برای دانشگاههای دیگر کشور استفاده کردم و در دهها درخواست از آنها خواستم که مکاتباتشان با سیا و اف. بی. آی را به من بدهند. سیا با این مسئله مشکلی نداشت اما اف. بی. آی داشت.
در اقدامی هودر گونه با تحقیقات من، در اقدامی خلاف عرف ادعا کرد که از نظر قانونی همچنان این ایمیلها متعلق به این سازمان است و نه گیرندههای آن. (هربرت هوور رئیسجمهوری ایالات متحده برنامهای گسترده برای مقابله با کمونیست به راه انداخت که به دلیل خشونت این برنامه، دشمنی هوور گونه از آن زمان به اصطلاحی میان آمریکاییها تبدیل شده است)
پس از آن که انستیتو فناوری نیوجرسی در آوریل ۲۰۱۵ به من اعلام کرد که مکاتباتش با سازمان بسیار زیاد است، هشت افسر اف. بی. آی به مدت دو روز آنها را بازبینی کردند. به درخواست اف. بی. آی ۳۹۴۹ صفحه از آنها به دلایل گوناگون به من داده نشد. ۵۰۰ صفحه از اسناد آزاد شده بود که اکثر بندهای آن سیاه شده بود. اف. بی. آی پس از آن ۱۵۰۰ سند دیگر را نیز شناسایی کرد که در کل به ۶۰۰ هزار صفحه سند رسید. با کمک دادستان کمیته گزارشگران آزادی مطبوعات به دادگاه نیوجرسی شکایتی تقدیم کردم. شکایت در دادگاه فدرال جمع بندی شد و در نهایت انستیتو با مشورت وزارت دادگستری اغلب سندها را به من داد. نشانه PER CIA در بسیاری از ایمیلها نشان میداد که این سازمان هم آنها را بررسی کرده است.
جورج میلونوویچ افسر رابط آکادمیک اف. بی. آی مه ۲۰۱۵ پروژه من را کم ارزش تلقی کرده بود. پس از آن که من درخواست افشای مکاتبات کردم، او در ایمیلی به دیویس رئیس دفتر رئیس دانشگاه کالیفرنیا نوشته بود که گولدن قصد دارد کتابی در مورد رابطه دانشگاهها با سرویسهای اطلاعاتی بنویسد که من در کل بعید میدانم مطلب باارزشی که ایجاد نگرانی کند در آن وجود داشته باشد. او به چهار همکار خود در اف بی آی گفته بود که برای کمک به دیویس در مورد درخواست من با او همکاری کنند.
در جاهای دیگر نیز تلاشهای من با مقاومتهایی روبه رو شد. برخی از لیبرالها از این که من به دنبال جاسوسان خارجی بودم ناراحت بودند و محافظه کاران نیز از این که در مورد جاسوسهای آمریکایی تحقیق میکنم. با این وجود بسیاری از آکادمیسین ها و متخصصان حوزه امنیت ملی فوق العاده با من همکاری و کمک کردند و از این جهت از آنها ممنونم.
من این کتاب را به دو بخش تقسیم کردهام. بررسی جاسوسی آمریکاییها و نیز خارجیها از دانشگاهها. در بخش یک به مواردی مانند زیر پرداخته شده است: یک دانشجوی چینی تحقیقات محرمانهای که با حمایت پنتاگون در آزمایشگاه دانشگاه دوک تهیه شده بودند میدزدد و آن را با دولت چین به اشتراک میگذارد تا دست به سرمایه گذاری و رقابتی در شنزن بزند که او را به میلیاردر تبدیل میکند.
یک حامی پورتوریکویی رژیم کاسترو که جاسوسی دو طرفه برای کوبا بود، همکلاسی فارغ التحصیل خود را به استخدام در میآورد که به یکی از خطرناکترین جاسوسهای طولانی مدت درون دولت آمریکا تبدیل میشود و اکنون در دبیرستانی در سوئد جایی که دیگر آمریکاییها قدرتی بر روی آن ندارند، تدریس میکند. برای جذب دانشجویان شهریهای، کالج اوهایو که با دانشگاه پکن مرتبط است توسط سرویس اطلاعاتی چین به راه افتاده و این دانشگاه پروفسورهای خود را برای آموزش جاسوسی فرهنگی از آمریکاییها به اینجا میفرستد. در قسمت دوم کتاب توضیح داده میشود که چگونه سیا کنفرانسهایی علمی به راه میاندازد تا با تطمیع دانشمندان مرتبط با برنامه سلاح هستهای ایران، در آن نقص ایجاد کنند. افسران سیا در پوشش برنامههای آموزشی و کارشناسی ارشد هاروارد مقامات خارجی از همه جا بی خبر را به تور اطلاعاتی میاندازند. رقابت پروفسور افتاده در دام، با مرکوریو مأمور
اف. بی. آی نیز بخش دیگر این قسمت است.
مترجم: مسعود شایگان
* ویژه نامه روایت امروز روزنامه قدس
نظر شما